فتح قلهرفیع روایت سینمایی
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۱۲۶۱۲
باخطوط برجسته میخواهم اعلام کنم اگر سینمای ایران بنا به این منظر و رویکرد فرهنگی متعلق به تحولات انضمامی انقلاب اسلامی سال۱۳۵۷سنجیده شود به تحول عمیق روی نموده که نهتنها معنای سقوط ندارد که برعکس، طرد سینمایی پیرامونی و سقوط آن به سود رشد سینمایی مستقل و رها از سیطره غرب است.
تقلید از سینمای رو به افول مدرن
سینمای دهههای۷۰و۸۰ نسبت به تمام تاریخ سینمای ایران، دربردارنده تحولی بزرگ بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ارزشها و بحرانهای سینما
اکنون لازم است درباره دو نکته بیشترصحبت کنیم. اول شناخت ارزشهای سینمای دهههای ۷۰و۸۰ ایران و دوم شناخت ضعفها و بحرانهای آن. بر ابن مبنا ما خواهیم توانست افق اوج دیگر را طراحی و در آن مسیر نو حرکت کنیم و دریابیم برخلاف تصور غربگرایان سقوطی درکار نیست و تنها طردضروری دشمن فرهنگ پیشرو اسلام انقلابی درمیان است. وقتی به دهه۶۰ بازمیگردیم. خوب بهیاد میآوریم آن زمان هم بحران بلوغ به نام بحران سقوط و افول از سوی مخالفان نظام دینی معرفی میشد اما از دل گریز سینماگران طاغوتزده و بیچیزی ظاهری انقلابیون، سینمایی عالیتر زاده شد، امروز هم نگاه غلط فهمی درست از گسست سلبریتیهای طاغوتزده ندارد.
دخالتگری تا پدیداری سینمایی آبرومند
سینمای دهه ۷۰ زاده زهدان سینمای دهه ۶۰ است. تلاش تیم انوار/ بهشتی و نفر سومشان، برای راهاندازی سینمایی که با یک انقلاب اسلامی دچار پاشیدگی چندوجهی شده، تلاشی سخت و دشوار بود. اینکه روش و افق تحول در ذهن رهبران این تغییر چه بود ونگاه انتقادی چه تلقی از این حرکت مقتدرشان داشت، خود بحثی جداست. مسلم است که طی نوشتارهای برنامهای و مصاحبههای رسانهای، گوشههای گفتنی وتوجهی فکری عیان شده است. مسلما درآغاز کارهدف محروم کردن جریانات فکری گوناگون نبود بلکه مراقبت از عدم زیرپا نهادن خطوط قرمز جمهوری اسلامی بود. تیم انوار/ بهشتی موفق شدند سازمان ناظر، راهنما، یاریدهنده و در پارهای مواقع دخالتگر پدید آورند تا سینمایی آبرومند راه بیندازند. در دل این سینما البته فیلمسازان مسلمان درچارچوب آزادیهای موجود، آثاری مهم آفریدند. ژانر کاملا بومی دفاعمقدس با تداوم زندگی رزمندگان در فضای جدید، داستانهای تازهای برای روایت پیدا کرد. این سینما نزدیکترین گونه به روح انقلاب بود. همه میدانند فاصله جهان یک هنرمند با حقیقت آرمانها همیشه امری بدیهی است. گونهای که در دهه۷۰ به اسم سینمای رویکردگرا ازآن نام بردهام، دومین جریان سینمایی مستقلی است که محصول شرایط مادی و معنوی انقلاب اسلامی دردهه۶۰ است و با سینمای کیارستمی و درپی او سینمای امیر نادری متولد شد و آن هم در دهه۷۰ ادامه یافت .
از سینمای رویکردگرا تا دفاعمقدس
در هم پاشیدگی ساختار پیشین سینمای ایران، حذف سرمایهداران فعال در سینما و ضرورت تهیه آثاری با سرمایه کوچک نیز فاصله و مغایرت ارزشهای انقلاب و جمهوری اسلامی با نظام اخلاقی سینمای غربگرا و ویژگیهای فاسد آن چون بهره از سکس و خشونت و نمایش روابط جنسی به مثابه کالایی سودآور در فیلم، که با اصول زیباییشناسی پارهای از سینماگران مقلد غرب هماوایی داشت و مدیریت دولتی سینما از آن مبری بود، هر دو طرف هنرمند خلاق اخلاقگرا و مدیران دولتی را به نوعی سینمای مدرن علاقهمند کرد که توجهی به نمایش این وجوه نداشت. مثلا زندگی روزمره که عباس کیارستمی با سبک شخصی خود یک سینمای رویکردگرا با اصرار در استفاده از فضای طبیعی در روایت، فیلمبرداری، کارگردانی، بازیپردازی و حتی تدوین و... را بنا نهاد و پیروانی پیدا کرد، از این دست بود. این سبک به یکی از دو سبک ایرانی در فیلمسازی پس از انقلاب تبدیل شد. هرقدر سبک فیلمسازی در فیلمهای دفاعمقدس با سینمای جنگی هالیوود فرق داشت، بیشتر از آن در سبک رویکردگرایی استقلال سبکی نویی دیده میشد که هم با سینمای دراماتیک و هم با سینمای کسانی چون گدار تفاوت داشت .
سوءاستفاده جریان لیبرال از سینمای ملی
روشن کردن ابعاد گوناگون گفته مجیدی درباره سینمای دهه ۷۰ گرایشهای گوناگون روشنفکری دینی و غیردینی در آن، مسأله نوع پوشیده غربگرایی زیر نقاب مخالفت با هالیوود و پیروی از نگاه پسااستعماری که خود تولید غرب بود و بر بومیگرایی تاکید داشت و سینماگر کشور پیرامونی از این نگاه عاریتی غربی سود میجست تا نشان دهد موافق بازگشت به خویشتن است و نداشتن پایگاه مستحکم معرفتی مستقل چون قرآن مجید و عترت همه و همه، سبب میشد این جریان روشنفکرانه به بومیگری و سینمایی با هویت ملی، با نگاه توریستی بنگرد. چنین است که اوج دهههای ۷۰ و ۸۰ در ذاتش یک تنزل معنوی نهفته است. جریان لیبرال از این نوع سینمای ملی تحت هدایت جشنوارههای غرب استفاده میکرد. چون هم نگاه و هم زبان روشنفکرانه مدرن این سینما با مدرنگرایی غربی آنان سنخیت داشت. پس این اوج از منظر انقلاب اسلامی تنها یک منزلگاه بین راهی برای کسب تجربه و حرکت به سوی قله واقعی سینمای اسلامی و انقلابی بود که اگر دریا را هم نشان میداد در آن حضور خدا را میدید و خود و دریا را در محضر خدا میدید. آن سینمای دهههای ۷۰ و ۸۰ جز موارد استثنایی چنین نبود. آثار خود مجیدی مانند بچههای آسمان و رنگ خدا و... . جدا از درستی و نادرستی فیلم چنین رویکردی داشتند. پس بهترین آثار دهههای ۷۰و ۸۰، آثار دراماتیک چون لیلا و آثار فراموش نشدنی مانند زندگی و دیگر هیچ کیارستمی عمدتا آثار سکولار و روشنفکرانه بودند از جنس آثار بزرگ سینمای اروپا در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی.
مجال بزرگ برای حرکت به سوی قله
امروز اگر مدیران این دولت معرفت، ایمان، دانش و ژرف انقلاب انتظار و پیشرانی اسلام جهانی را بشناسند، مجال بزرگی برای حرکت به سوی قله یک سینمای رفیع جهانی توانمند است. توانایی ایرانی جای تردید نیست. اگر دانشمندان و نیروهای ایمانی در قلمرو دانش هستهای و موشکی میتوانند به جایگاه قدرت بزرگ برسند. با ایمان و سازماندهی و کار و تلاش میتوان قله سینمای جهان را فتح کرد. این نگاه است که فاش میکند نگرش اصلاحطلبانه ناتمام و نومید و فاقد ژرفبینی مجیدی چرا سقوط را میببند و صعود آتی را باور ندارد. آنان که خواستند با تحریم و ترک سینمای ایران آن را ساقط کنند. از راز بزرگ انتظار سنجیده الهی در آینده سینمای ایران با خبر نیستند. با این تذکر که با تحولات تکنولوژیک سینمای فردا ربطی به ساختار قرن بیستمی سینمای کنونی نخواهدداشت. انقلاب اسلامی بر زمینه سقوط سینمای به پایان رسیده، سینمای سنجیده نویی را شکل میدهد.
عریانسازی روح وحشی تمدن مدرن
جمهوری اسلامی در اقیانوسی از مخالفت نفسپرستان و خودپرستان بتپرستی مدرن با قبر بر مشقت و جنایت و توطئه و رنجهای گوناگون پیش میرود. انواع رخدادهای داخلی و جهانی ضدانقلاب اسلامی و حضور لیبرالیسم در قدرت و اغتشاش غربگرایان، مانع حرکت آرام به سوی سینمایی متعال و قله تعالی الهی شد اما در این بحران الطاف خفیه خدا نهان بود. سینماگران یکسر دل به استکبار سپرده بنا به پروژه سیا، خود را عریان کردند و به ضدانقلاب متحد اسرائیل و آمریکا و اروپا پیوستند. بخش بزرگی از نخبگان سینمای ایران گفتند دیگی که برای من نجوشد کله سگ بجوشد. حتی انبوهی از سینماگرانی که مبری از افرادیگری زیسته بودند جو زده شدند و مثل اسرائیل، آمریکا و اروپا دست به تحریم ایران زدند! در حقیقت داوطلبانه خواست جمهوری اسلامی را با چهره خائن به مردم، ملت، استقلال و پیشرفت عمل کردند. این فضا با یک معجزه الهی مطلقا ساقط شد. معجزه مقاومت عظیم. معجزه عریانسازی روح وحشی تمدن مدرن و دولتهای بزرگ که سایه سرمایهجهانیصهیونیستی هستندواین هنرمندان خودفروش جاهطلب ابزار چنین سگان وحشی وکارگزار آنان گشتند و آن سینماگران گیج به چشم روح عریان این سقوط ضدانسانی و ضدبشری را دیدند.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: سینما انسان شناسی فیلم سقوط
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۱۲۶۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
درآمد میلیون دلاری شبکههای ماهوارهای از سینمای ایران! چرا و چگونه؟!
اینکه پرفروشترین فیلمهای یک سال اخیر سینمای ایران، همگی، کارزارهای تبلیغاتی خود را خارج از تلویزیون و به خصوص در شبکههای ماهوارهای دنبال کردهاند، نکاتی نگرانکننده و حتی ناامیدکننده را به ذهن میآورد که موارد متعددی را از حیفومیل و خروج ارز و البته از همه مهمتر کاهش مرجعیت رسانهای تلویزیون شامل میشود.
به گزارش ایسنا، به نقل از روزنامه شهروند، یکی از نقاط قوت مدیریت سینمای ایران در این چند وقت اخیر فروش هزار یا به روایتی دقیقتر هزار و ٢٠٠میلیارد تومانی سینمای ایران در نزدیک به یک سال اخیر عنوان شده است. دستاوردی رکوردشکن و نویدبخش که البته با توجه به حقایقی که در ارتباط با این آمار رسانهای شده، سوالات و تردیدهایی را نیز در فضای سینمای ایران به وجود آورده است، بهخصوص از این نظر که این دستاورد آماری متعلق به تمامیت سینمای ایران در اکران یک سال اخیر نبوده و تنها و تنها به درصدی از فیلمهای روی پرده تعلق دارد. بگذارید اینگونه بگوییم که از مجموع فروش هزار و ٢٠٠میلیارد تومانی سینمای ایران در سال گذشته بیش از یکمیلیارد تومان مربوط به هفت فیلم «فسیل»، «هتل»، «تمساح خونی»، «هاوایی»، «شهر هرت»، «ویلای ساحلی» و «بچهزرنگ» بوده و در نقطه مقابل نیز نزدیک به ٦٠ فیلم دیگری که روی پرده آمدهاند، روی هم کمتر از ٢٠٠میلیارد تومان فروختهاند، یعنی پرفروشترین فیلمهای یک سال اخیر سینمای ایران -البته اگر «بچهزرنگ» را از فهرست خارج کنیم- ٦ فیلم کمدی هستند. فیلمهایی که البته در نگاهی دقیقتر، علاوه بر کمدیبودن از یک نظر دیگر نیز با هم مشابهت و پیوند دارند: تبلیغات خارج از تلویزیون، به خصوص در شبکههای ماهوارهای!
این مطلب با نگاه به این وجه از پیوند ٦ فیلم پرفروش سینمای ایران در یک سال گذشته به رشته تحریر درآمده است.
اینکه پرفروشترین فیلمهای یک سال اخیر سینمای ایران، همگی، کارزارهای تبلیغاتی خود را خارج از تلویزیون و به خصوص در شبکههای ماهوارهای دنبال کردهاند، نکاتی نگرانکننده و حتی ناامیدکننده را به ذهن میآورد که موارد متعددی را از حیفومیل و خروج ارز و البته از همه مهمتر کاهش مرجعیت رسانهای تلویزیون شامل میشود.
در واقع این واقعیت که تمام ٦ فیلم پرفروش سال گذشته، فیلمهایی هستند که تبلیغاتشان از شبکههای ماهوارهای پخش شده؛ چه از نظر آماری و چه از منظر شرایطی که منجر به این وضع شده و البته پیامدهایی که این اتفاق میتواند به دنبال داشته باشد، به نحو طعنهآمیزی آزاردهنده و البته در عین حال، آموزنده است و نشان میدهد که سیاستهای نسنجیده شماری از مدیران میانی فرهنگ چگونه میتواند سیاستهای عمومی فرهنگ کشور را دچار اختلال و خدشه کند.
آمار و ارقام ترسناک
دادههایی که درباره تبلیغات فیلمهای سینمایی ایرانی در شبکههای ماهوارهای منتشر شده، عجیب و ترسناک هستند:
سال گذشته کارگردان فیلم «فصل ماهی سفید» گفته بود که «رسانههای خارجی هفتهای ۵ تا ۱۵هزار دلار برای تبلیغ فیلمهای ایرانی میگیرند.» این فیلمساز البته بلافاصله یکی از فیلمهای روی پرده را مثال زده بود که مبلغ گزافی -حدود ۲۵۰هزار دلار- داده و تمام باکس تبلیغات آن شبکههای ماهوارهای را برای فیلمش گرفته، تا با تبلیغ تماموقت، هم فروش بالای فیلمش را تضمین کند و هم اینکه فرصت تبلیغ برای فیلمهای رقیب باقی نگذارد.
دادههای ترسناک در این زمینه ادامه دارند: «چندی پیش یک خبرگزاری نوشته بود که سال گذشته سینمای ایران بیش از صدمیلیارد تومان تنها به یکی از شبکههای ماهوارهای تبلیغبگیر داده، به این معنا که تنها برای امری غیرضروری مانند تبلیغ فیلم که در شرایط درست در داخل کشور باکیفیتتر و بهتر هم میتواند انجام گیرد، رقمی تقریبا معادل یکونیم میلیون دلار ارز از کشور خارج شده است.
یک حسابوکتاب ساده
سال گذشته یکی از روزنامهها از قول یکی از مدیران بازاریابی شبکههای ماهوارهای نقل کرده بود که «برای پخش تیزر یکماهه فیلمها که شامل ٢٤٠ نوبت طی ٣٠ روز میشود، مبلغ ١٠هزار دلار دریافت میشود. برای پکیج ٥٤٠ نوبت پخش یک دقیقهای برای تبلیغ آثار هم صاحبان آثار باید بین ٦٠ تا ٨٠هزار دلار کنار بگذارند.»
حالا در شرایطی که سال گذشته بالای ۱۰ فیلم تنها در شبکه جم تبلیغ داشتند -آن هم نه یکبار و ١٠ بار، بلکه به طرز مشمئزکنندهای بیشتر از هزار بار- و این وضع همین حالا هم برای فیلمهای «تمساح خونی»، «بیبدن» و «سال گربه» ادامه دارد؛ با یک حساب سرانگشتی میتوان متوجه شد که سینمای ایران تنها در یک سال گذشته برای تبلیغات فیلمها چقدر هزینه کرده است!
آغاز ماجرا
اما اینکه چه شد که تبلیغات آثار سینمایی سر از شبکههای ماهوارهای درآورد، باید به روزهایی برگشت که تلویزیون که زمانی به محصولات فرهنگی روی خوش نشان میداد و به تریبونی برای بهتر دیدهشدن آثار سینمایی تبدیل شده بود، تغییر رویه داد و شروع کرد به مقاومت مقابل پخش تبلیغات سینمایی و انداختن انواع و اقسام سنگهای مختلف پیشپای محصولات سینمایی که از این میان میتوان از سختگیریهای فراوان تا ممیزیهای مستقل سازمان صداوسیما فراتر از آنچه وزارت ارشاد مصوب کرده، اشاره کرد.
این موارد که نارضایتیهای بسیاری را موجب شدند، کمکم کنداکتور تلویزیون را خالی از تبلیغات محصولات سینمایی کردند و در ادامه نیز با قواعد و مقرراتی جدید از قبیل لزوم انجام ممیزیهایی عجیب و جدید صاحبان آثار را به سمت شبکههای ماهوارهای کوچ دادند.
چندی پیش سعید خانی، پخشکننده سینما و تهیهکننده آثاری مانند «من»، «دوزیست»، «حرفهای» و «سال گربه» در این زمینه گفته بود که «مشکل اینجاست که شماری از مدیران تلویزیون درک درستی از محصول فرهنگی ندارند و در نتیجه نمیتوانند ارتباط خوبی با سینما برقرار کنند. همه ما در یک کشور زندگی میکنیم و این طبیعی است که حق داشته باشیم سینما به تلویزیون کمک کند. اما متاسفانه چنین نگاهی در سازمان صداوسیما وجود ندارد و چنین میشود که حتی فیلمی مانند «دسته دختران» هم که یک فیلم ارزشی و دفاع مقدسی و در راستای سیاستهای تلویزیون است، از تیزر بیبهره میماند. اتفاقی که البته یک زمانی کاملا برعکس بود، ولی حالا دیگر آن نگاه کلان در مدیران تلویزیون وجود ندارد.»
چرا تلویزیون نه؟!
اما در شرایطی که تقریبا تکتک صاحبان فیلمها به لزوم جلوگیری از خروج ارز از کشور واقفند و در عین حال، به تازگی نیز از موضعگیری شدید دولت و به خصوص عباس محمدیان، مدیرکل دفتر تبلیغات ارشاد، مبنی بر لزوم مقابله با پدیده خروج ارز و سرمایه از کشور و البته برخورد با فیلمهای تبلیغشده در ماهواره آگاهی یافتهاند؛ پس چرا فیلمسازان و صاحبان فیلمها چنین تصمیمی میگیرند و تبلیغ فیلمشان را به ماهوارهها میدهند؟
شماری از سینماگران به تازگی در پاسخ به این پرسش، از کاهش ضریب نفوذ تلویزیون و کاهش شمار مخاطبان این رسانه به عنوان یکی از دلایل این امر نام بردهاند. این همان چیزی است که چندی پیش رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما هم گفته بود که دیگر نمیتوانیم انتظار مخاطبان ۸۰ و ۹۰درصدی داشته باشیم.
نکته دیگری که در این میان وجود دارد، عدم صرفه مالی تبلیغات در تلویزیون است. به گزارش ایدنا، رسانه جامع تبلیغات تجاری ایران، تا قبل از ریاست پیمان جبلی، صداوسیما بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ تیزر تبلیغاتی را به فیلمهای سینمایی اختصاص میداد که نوعی یارانه به کالاهای فرهنگی بود، اما در دوره جدید صداوسیما این معادله برعکس شده و تنها ۱۰ تا ۱۵ تیزر تبلیغاتی به فیلمها اختصاص داده میشود و سازندگان باید هزینه تبلیغات بیشتر را پرداخت کنند.
امیرحسین علمالهدی، یکی از مدیران فرهنگی دولتهای گذشته و کارشناس اقتصاد سینما، با اشاره به اینکه «دلیل رجوع صاحبان آثار سینمایی به تبلیغات ماهوارهای کاهش ضریب نفوذ تلویزیون است که البته این هم تنها در مورد ۴۰درصد از سینمای ایران صدق میکند و روی ۶۰درصد باقی فیلمها تاثیر چندانی ندارد»، میگوید: «علاوه بر این، تبلیغات در تلویزیون بر اساس اعداد و ارقام صرف مالی چندانی برای سازندگان آثار ندارد، بنابراین آنها ترجیح میدهند تبلیغ کارشان را با هزینهای کمتر انجام دهند. البته در حال حاضر عدد دقیقی از میزان پول دریافتی تلویزیون بابت پخش تیزر ندارم، اما آخرین رقمی که در ذهنم هست، این استدلال را به من میدهد که تبلیغ فیلم در تلویزیون شاید بهصرفه نباشد.»
حرف آخر
نتیجه این تصمیم مقرونبهصرفه نبودن تبلیغات در تلویزیون برای فیلمهای سینمای ایران و کوچ تبلیغات سینمایی به ماهوارههاست که همانطور که گفته شد باعث خروج یکونیم میلیون دلار ارز شده و این پرسش را در شماری از خبرگزاریها به وجود آورده است که «با ادامه این روند، آیا غیر از این است که سود رکوردشکنیهای سینمای ایران بیش از اینکه به نفع سینما یا حتی تلویزیون ایران تمام شود، به جیب یکسری ماهوارهها ریخته میشود؟»
واقعا آیا رواست که سرمایههای کشور اینگونه از کشور خارج شود؟ آیا نباید کاری کرد و به خصوص نهادهای نظارتی نباید تلویزیون را وادار کنند در این راستا گامی بردارد؟!
انتهای پیام